خاطرات یک پزشک |
خاطرات یک پزشک
پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این
خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان
میکنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که
سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز میشود. اما
مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی خاطراتش را
از این ماجراها در وبلاگش مینویسد که بسیار خواندنی هستند :
»» گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت: آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه می خواد شروع بشه. گفت: این بچه همیشه همین طوره٬ همیشه عفونتش اول شروع می شه بعد زیاد می شه! »» به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت: هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمی ره !
مطلب خنده دار مطلب طنز طنز علمی طنز دکتری مطلب جالب و خواندنی مطلب جدید طنز پزشکی طنز فرهنگی ساختمان پزشکان متن خنده دار خاطرات جالب و خنده دار خاطره طنز |