اس ام اس داغ

جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامک

اس ام اس داغ

جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامک

راه حل

راه حل


به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌ پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان‌پزشک گفت :
ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند ...

.


ادامه مطلب ...

فقر

فقر


فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت


فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه


فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه


فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو هر سال محرم حسینیه راه بندازی


فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی


فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی


ادامه مطلب ...

12 توصیه طلایی برای متولدین هرماه

12 توصیه طلایی برای متولدین هرماه


www.HotSMS.BlogSky.com


فروردین ماه
کسی که به خدا توکل می کند، رنجها و سختی های زندگی را بهتر تحمل خواهد کرد و می تواند به نام او از سد مشکلات گوناگون بگذرد. شما باید از تکبر و متکبران فاصله بگیرید و خود را نیازمند دوستان باوفا بدنید، خانواده نقش مهمی در سلامت روانی انسان دارد، بنابراین رشته عاطفی خود با خانواده را محکم تر کنید. اگر عجول نباشید کم کم به خواسته های به حق تان می رسید، البته اگر اراده پروردگار نیز بر آن تعلق گرفته باشد.


ادامه مطلب ...

حکایتی از ملانصرالدین

ملانصرالدین


در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.


ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.

...


ادامه مطلب ...

قاچاقچی خلاق

قاچاقچی خلاق



مردی با دوچرخه به خط مرزی می‌رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می‌پرسد: در کیسه‌ها چه داری؟ او می‌گوید؛ شن.


مامور او را از دوچرخه پیاده می‌کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می‌کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی‌یابد. بنابراین به او اجازه عبور می‌دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می‌شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا ...


ادامه مطلب ...