نامه ی غضنفر
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و مجبور میشه همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه ...
همسرغضنفر گفت :حالا ما چه طوری از احوال تو با خبر بشیم ؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه
؟؟؟؟؟؟
خلاصه ...
غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید !!!!؟؟
چرا همیشه زود قضاوت می کنیم !؟
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.
پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید.
نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟