زن ها فرشته اند ؟؟!!
حدود چند ماه قبل CIA شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام کارهای تروریستی کرد. این کار بسیار محرمانه و در عین حال مشکل بود؛ به طوریکه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنکه تصمیم به شرکت کردن در دوره ها بگیرند، چک شد.
پس از برسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یک زن ازمیان تمام شرکت کنندگان مناسب این کار تشخیص داده شدند.
در روز تست نهایی تنها یک نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید. در روز مقرر، مامور CIA یکی از شرکت کنندگان را به دری بزرگ نزدیک کرد و در حالیکه اسلحه ای را به او می داد گفت :
-
ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرایطی اطاعت می کنی،
وارد این اتاق شو و همسرت را که بر روی صندلی نشسته است بکش!
مرد نگاهی وحشت زده به او کرد و گفت:
- حتما شوخی می کنید، من هرگز نمی توانم به همسرم شلیک کنم.
مامور CIA نگاهی کرد و گفت : مسلما شما فرد مناسبی برای این کار نیستید.
بنا براین آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حالیکه اسلحه ای را به او می دادند گفتند:
- ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی. همسرت درون اتاق نشسته است این اسلحه را بگیر و او بکش .
مرد دوم کمی بهت زده به آنها نگاه کرد اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. برای مدتی همه جا سکوت برقرار شد و پس از 5 دقیقه او با چشمانی اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت:
- من سعی کردم به او شلیک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شلیک کنم. حدس می زنم که من فرد مناسبی برای این کار نباشم .
کارمند CIA پاسخ داد:
- نه! همسرت را بردار و به خانه برو.
حالا تنها خانم شرکت کننده باقی مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند:
– ما باید مطمئن باشیم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می
کنی. این تست نهایی است. داخل اتاق همسرت بر روی صندلی نشسته است .. این
اسلحه را بگیر و او را بکش.
او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد. حتی قبل از آن که در اتاق بسته شود آنها صدای شلیک 12 گلوله را یکی پس از دیگری شنیدند. بعد از آن سر و صدای وحشتناکی در اتاق راه افتاد، آنها صدای جیغ، کوبیده شدن به در و دیوار و ... را شنیدند. این سرو صداها برای چند دقیقه ای ادامه داشت. سپس همه جا ساکت شد و در اتاق خیلی آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار در ایستاده بود دیدند. او گفت:
- شما باید می گفتید که گلوله ها مشقی است...
من مجبور شدم مرتیکه را آنقدر با صندلی بزنم تا بمیرد!!!
بهترین مطالب طنز در : www.HotSMS.BlogSky.com
مطلب طنز مطلب خنده دار مطلب خواندنی آنتی پسر آنتی دختر آنتی بوی طنز دختر پسر طنز دخترا طنز خانوما طنز جدید مطلب جالب و خواندنی طنز ازدواج زن, داستانک داستان خارجی داستان خنده دار داستان طنز
از شوخی گذشته بعضی زنا واقعا بی معرفتند
البته بلا نسبت بعضیا
mah mah
خیلی خب بود اگه منم جای اون خانوم بودم همین کارو میکردم هیول بهش
واقعا زنا موجودات غیر قابل ژیش بینی ییییییی هستن
بــــعله ! زنا واقعا غیر قابل ژژیش بینی هستن !
خطاب به مکث:
بله، کاملاً میشه از این داستان لطافتشون رو تشخیص داد!
به نظر من اگر خواستن قسمت ٥ Assasin's creed رو بسازن، شخصیت اولش باید زن باشه!
اگر این مطلبو براى شرکت Ubisoft بفرستید حتماً همین اتفاق میفته!
ای جانم!! دمش گرم! رو سفیدمون کرد این عزیز دلم
دمش گرم
نشون میده ک تو انجام وظیفه کم نمی ذارن
خدا رحم کنه
من دیگه زن نمیگیرم
از بس آقایون خانومارو اذیت میکنن اینجوری میشه دیگه..وگرنه چون *خانوما فرشته اند* مردا هیچ دلیلی واسه کشتنشون نداشتن

