اس ام اس داغ

جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامک

اس ام اس داغ

جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامک

یه نقل قول

یه روز رفته بودم یه رستوران سنتی.

رو یه تخت نشستم و تو خیال خودم بودم که دیدم یه دختر و پسر اومدن و رو تخت جلویی نشستن.

دختره رو به من بود و پسر پشت به من ...

یهو دیدم دختره بهم خیره شده.

سرم رو انداختم پایین.اما هوس اومد سراغم …….

دختره با چشاش آمار میداد.

یه کاغذ برداشتم و بهش نشون دادم با تکون دادن سرش قبول کرد.

وقتی پسره رفت تا پول غذا رو حساب کنه دختره نزدیک تخت من شد و کاغذ رو گرفت…

روی کاغذ نوشته بودم: خیلی پستی ...

ارسالی از : Parvin

علی رضا چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 22:44

نظرات 21 + ارسال نظر

Morteza چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 23:27

قابل توجه بعضی از دختر خانومای شکموووووو..... بله

مهند بیک پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 09:10

أمان از دست شما دخترا
سمر هم با عدنان بیک همین کارو که کرد که آخرش اونجوری شد!!!!

علیرضا جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 22:37

اساسی قشنگ بود

فرزاد شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 19:37

خدایی خیلی بی معرفتی

sarah چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 12:41

ajabaaaaaaaaa
2khtareye namard.
in yaru khodeSham kerm daShteaa ;)

روژینا یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 20:48 http://rozhinayashegh.blogfa.com

پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرش ازش پرسید تو قویتری یا من؟پسر گفت من...
پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید تو قوی تری یا من؟پسر گفت من...
پدر بادلی گرفته به یاد همه زحماتی که کشیده بود دستشو از شونه پسرش برداشت و2 قدم دورتر پرسید تو قویتری یا من؟ پسر گفت شما...
پدر گفت چرا نظرت را عوض کردی؟
پسر جواب داد وقتی دستت رو شونهام بود فکر میکردم دنیا پشتمه...