اس ام اس داغ
جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامکاس ام اس داغ
جک ، اس ام اس ، خنده ، طنز ، پیامکپَ نه پَ (2)
رفتم باغ وحش از نگهبانه میپرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست ؟ میگه بازدید کننده ای ؟
پَـــ نَ پَــــ نه از اقوامشون هستم اینورا کاری داشتم گفتم سری بهشون بزنم !
* * * * * * * * * * * * * * *
از تو حموم به مامانم می گم یه صابون بده میگه: مگه صابون نیست؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ تعدادمون زیاده میترسم یه وقت کم بیاد!!!!
* * * * * * * * * * * * * * *
داستان معرفی خود
معرفی
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
تولستوی در جواب گفت: شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید !
ارسال از میترا
ماجرای پیمانکار مکزیکی ، آمریکایی و ایرانی
ماجرای پیمانکار مکزیکی ، آمریکایی و ایرانی
تعمیر و نگهداری از کاخ سفید بصورت یک مناقصه مطرح شد.
یک پیمانکار آمریکایی، یک مکزیکی و یک ایرانی در این مناقصه شرکت کردند.
پیمانکار آمریکایی پس از بازدید محل و بررسی هزینه ها مبلغ پیشنهادی خود را 900 دلار اعلام کرد.
مسؤل کاخ سفید دلیل قیمت گذاری اش را پرسید و وی در پاسخ گفت:
400 دلار بابت تهیه مواد اولیه + 400 دلار بابت هزینه های کارگران و... + 100 دلار استفاده بنده.
..
پیمانکار مکزیکی هم پس از بازدید محل و بررسی هزینه ها مبلغ پیشنهادی خود را 700 دلار اعلام کرد :
300 دلار بابت تهیه مواد اولیه + 300 دلار بابت هزینه های کارگران و... + 100 دلار استفاده بنده.
..
..
دلایل مستند برای خودکشی خفیف ! سری اول
دلایل مستند برای خودکشی خفیف ! طنز
این مطلب رو یه جایی دیدم به نظرم خیلی جالب اومد ،
لطفا شمام نظر بدید
فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه: من پنج دقیقه میرم خونه همسایه تو نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن !
* * * * * * * * * * * * * * * * * *
ایرانسل اس ام اس داده
مشترک گرامی با شارژ ۲۳۴۵۳۲۲ ریال
دیگر برنده ۱۵۰۰۰ ریال اعتبار داخل شبکه شوید !
* * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته:
“کارشناس مسائل یمن”
من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده !؟
افزایش درآمد گدایی
دو تا گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده.
ادامه مطلب ...